تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

آخر تابستون

سلام به دلبنداي من حالتون خوبه خوش هستين الهي فداي اون شيرينكاريهاتون بشم تو چند روز گذشته نتونستم براتون مطلب بنويسم.آخه متأسفانه يكي از همكاران خوب قديمي من تو مأموريت اداري در يك سانحه رانندگي فوت كرد و با اينكه چهار روز از اين ماجرا گذشته و ديروز تو مراسم خاكسپاريش شركت كرديم ولي هنوز براي من ناباورانه است.من 7 سال پيش تو يه شهر دور از شهر خودمون كار مي كردم و ايشون به همراه خانواده اش بهترين دوست و حامي توي اون شهر غريب بود. خودش و همسرش هميشه به من لطف داشتند. بعد از انتقال من اين رابطه هنوز ادامه داشت .حداقل تلفني با هم ارتباط داشتيم.حتي بعد تولد شما پيشمون اومدن و هديه بهتون دادن.از ايشون 2 پسر به جا مونده كه از خداوند بزرگ مي ...
31 شهريور 1390

بازم عكس جديد

سلام الان مي خوام چند تا عكس براتون بزارم.اين عكسا مربط به يكي دو ماهه اخيره و عكساي جديدترشون رو بعدا ميزارم باربد بلا البته اين عكس مال ديروزه قبل از رفتن به آتليه .تارا گلم مشغول شيطنت بود و نزاشت عكس بگيريم.عكساي جديدشو بعدا مي زارم بچه هاي گلم تو لباس بتمن تقريبا دو ماه پيش نيمه شعبان تارا خانم حدود دو ماه پيش مدتيه فرصت نكردم دوربين خودمون رو خالي كنم اين عكسا از دوربين خاله جونه ...
28 شهريور 1390

رفتن به آتلیه

سلام سلام  یه سلام خوشمزه با طعم آخر ای تابستون حالتون خوبه گلای نازم؟ دیروز بهتون خوش گذشت فکر کنم کمی خسته شدین. آخه دیروز ظهر رفتین حمام بعد از ظهر ساعت ٧ هم رفتیم آتلیه تا بقیه عکساتون رو بگیرین آخه آلبومتون کامل نشده .خوش و خندان رفتیم امان از دست فضولیهاتون که همه ما رو وادار به خنده می کرد. انقدر از خودمون صداهای مختلف و شکلک در آوردیم تا بخندید.آخه باربد پسر رفته بود تو مود جدی و به زحمت لباش به خنده باز میشد همش با تعجب به پروژکتورهای بالاسرش نگاه می کرد. دخملی هم تا آمادش می کردیم سریع می دوید طرف دوربین.خود عکاس هم خندش گرفته بود. خلاصه یه تعدادی عکس گرفتیم.وقتی اومدیم بیرون دیدیم کلی آدم نشسته و حتما صداهای مخت...
28 شهريور 1390

آتیش پاره ها

سلام به شیطون بلاهای مامانی حالتون خوبه ؟ دماغتون چاقه ؟ اوضاع به راهه ؟ قربون قد کشیدن و بزرگ شدنتون برم. ماشالا به جونتون خوب سرحالین ها؟ با این انرژی که دارین 5 تا مربی براتون کمه دیروز خاله جون از تهران اومد. با یه عالمه سفارش خرید که بهش داده بودم. برای هر کدومتون سه دست لباس پائیزه ، کفش ، کاور ، اسباب بازی و...... مبارکتون باشه لباسا رو به تنتون امتحان کردم.ماشالا به تیپتون. امیدوارم همیشه بهترین باشید خاله براتون یه ماشین پلیس آورده که صدای چرخاش عین آژیره.اول ازش می ترسیدین ولی بعدش کلی باهاش بازی کردین دیروز خاله کفشای صداداری که براتون آورده پای تارا کرده بود طفلکم موقع راه رفتن با شنیدن صدای کفشاش همش پائینو ...
27 شهريور 1390

دلتنگي

امروز به اندازه يك دنيا از مردم اين شهر و ديار دلگيرم .............................................. براستي چرا بهاي شادي ما به قيمت نابودي آرامش ديگران است. چرا در گفته هايمان ، نوشته هايمان و............... فقط خويشتن خويش مهم است و ديگر هيچ اگر مي دانستيم در پس هر گفتار و نوشتار چه اثري نهفته است. شايد روزگار زمينيان اينگونه نبود خداوندا ستارگان كوچكم را از تمام بلاياي آسماني و زميني محفوظ نگهدار   ...
25 شهريور 1390

شيرينكاري

سلام به كوچولوهاي نازم.حالتون خوبه شيطوناي خونه ديروز بعد از ظهر كلي فضولي كردين بعلاوه مقدار زيادي نق و نوق ووووووووووتمايل فراوان به خواب بدون اينكه درست و حسابي بخوابين. به گفته مامان جون ديروز صبح هم اصلا خوب نخوابيدين. با اين اوضاع حال و روز من ديدني بود. از ساعت 9 شب من  و شما ها تو يه اتاق تاريك خنك رفتيم تا ساعت 11 كه خوابتون گرفت.ناگفته نماند كه تارا خانم نور پشت در و ديد وبه هواي روشنايي رفت بيرون ولي تو تله مامان جون گرفتار شد و پيشش خوابيد. هردوتون ساعت 4 صبح بيدار شدين كاملا گرسنه و لباساتون هم خيس شده بود خلاصه يه ساعتي مشغول كاراتون بودم تا دوباره خوابتون برد. و بالاخره ساعت 9 صبح بيدار شدين و بلللللللللللللللللللللل...
24 شهريور 1390

اولین بوسه

سلام شیطونکا   حالتون خوبه .مرسی گلای من که دیشب تا صبح راحت خوابیدین .الهی قربون اون شکل خوابیدنتون برم من امروز صبح چشمامو که باز کردم باربد گلم نشسته بود بالای سرم. قربون اون آرامشت برم. وقتی دید چشام بازه به روم خندید و اومد با اون لبای خیس خوشمزش صورتمو بوسید.وایییییییییییی خدای من اولین بار بود که باربد کسی رو می بوسید. چه لذتی داره که بچه گلت ببوسدت الهی فداش بشم .محکم بغلش کردم و پیش خودم خوابوندمش و آروم آروم صورتشو نوازش کردم.نازنین پسر این کارو خیلی دوست داره خلاصه اول صبح با  بوسه گل پسرم حسابی انرژی گرفتم دخملی هنوز خواب بود که اومدم اداره خدا رو شکر می ک...
23 شهريور 1390

خستگي

سلام شيطون بلا ها خوبين فرشه هاي من امروز ظهر وقتي اومدم خونه تارا تازه چشماشو باز كرده بود بعد يه خواب نيم ساعتي.باربد هم با تسبيح مامان جون مشغول بازي بود.به قول خاله جون فداي اون تمركزش كه لپاش آويزون ميشه راستي خاله جون رفته تهران بهش كلي سفارش لباس دادم برا شما دو جيگيلي احتمالا تا روز جمعه مياد ومي بينيم ايندفعه چه چيزايي خريده موقع ناهار برابر دستور دكتر شما هم از ناهار ما ميل كردين با مقادير زيادي شيطنت .بعد ناهار مثلا خوابتون ميومد و چشماتون رو مي ماليدين ولي دريغ از يك ثانيه خواب. امروز بنده توسط دختر طلا دچار مقداري جراحت خونين شدم كه فرياد م رو به هوا برد.ولي توصيه هاي ديگراننننننننننننننننننننننننننننننن عزيزي!!!!!!...
22 شهريور 1390

بالاخره رفتیم دکتر

سلام خوشگلای من صبحتون بخیر عرضم خدمت شما بالاخره طلسم شکسته شد و بعد 4 روز برنامه ریزی برا پایش 10 ماهگی رفتیم دکتر.خدا رو شکر این دفعه اوضاع و احوال رشدتون بهتر شده بود: تارا خانم:  وزن: 8500  قد : 74 آقا باربد :   وزن : 9450 قد: 76 جونم براتون بگه آقای دکتر تو صیه هایی کرد از قبیل اینکه: - روزی حدودا 6 دفعه باید غذای کمکی بخورید - یواش یواش باید شیر خشک رو تو لیوان بهتون بدم تا عادت شیشه خوردن رو بتدریج بگذارید کنار - روزی سه بار با خودمون غذا بخورید ( سر سفره در کنار بقیه ): صبحانه و ناهار و شام .ضمنا دیگه از غذای خانواده هم می تونید استفاده کنید. - شیر پاستوریزه بمونه برا بعد یکسالگی...
22 شهريور 1390

شاهزاده هاي قصر زندگي ما

سلام گوگولي مگولي ها حالتون خوبه نمكدوناي مامان و بابا ديگه تمام وقتتون صرف شيطنت ميشه وكنجكاوي بغير از وقتايي كه مرحمت مي كنيد و مي خوابيد. ماماني ها دو روزيه كه اصلا حوصله ندارم نمي دونم چرا اوقاتم تلخ مي شه بعضي وقتا شيطوني هاي شما مستاصلم مي كنه كه مبادا از پس تربيت كردنتون برنيام.آخه خيلي سخته ولي خوب شيرينكاريهاتون لبخندي رو به لبام مياره كه براي  اون لبخند حاضرم هر كاري بكنم.شما جوجو ها هم كمي هواي منو داشته باشين. اين دو سه روزه كه مي خوايم ببريمتون دكتر اما ماشالا به شما دوتا و آقاي پدرتون .شما ها كه موقع رفتن دكتر خوابتون مي گيره و ساعت 10 شب پا ميشين و تااااااااااااااااااااساعت 11 -12 1 شب يعني تا وقتي عشقتون ميكشه....
21 شهريور 1390